خدایا کفر نمی گویم، پریشانم چه می خواهی تو از جانم مرا
بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا تو مسئولی ،
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.خداوندا تو تنهایی و من تنها تو یکتایی و بی همتا.
هر قدر که این شعر را بخوانم باز تکراری نمیشود
سلام